با دوستم رفته بودیم طبقه بالا یه کافی نت. داشتیم خودمونو تیکه پاره میکردیم تا بفهمیم منابع تحقیقمونو ار کجا پیدا کنیم !
بعد یه دختره از راه رسیده میگه:
چرا جوجولیش نمیکنین؟
بهش گفتیم : چیکارش نمیکنیم؟
میگه : جوجولی دیگه !... از جوجولی دات سُم...
یعنی نسلمون اومد جلو چشممون اما بازم نفهمیدیم.
تا خودش اومد نوشت : Google.com
دوستم خودشو از طبقه بالا پرت کرد پایین
ñѦℰℐℳ
شارژ فرستادن غضنفر به نامزدش:
l l l l l l l l l l l l l l l l l l l l
عزیزم خودت پاکش کن با ناخن!!!
ñѦℰℐℳ
دیشب دست خط بچگی هامو بردم داروخونه
.
.
.
.
دو بسته قرص سردرد بهم داد ^_^
به نظرتون دانشمندا راس میگن؟
ﺩﺍﻧﺸﻨﻤﺪﺍﻥ ﻣﺘﻌﻘﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻐﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻭ ﺍﺗﻨﻬﺎﯼ ﮐﻤﻼﺕ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﮑﯿﻨﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﻤﻨﻪ ﮐﻪ
شما ﺍﻻﻥ 6 ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﻧﺪي!!!
از اول با دقت بخون 
دیروز رفته بودم بقالی صد تومن بقیه پول باید بهم میداد
پول خورد نداشت ، یه بسته رنگارنگ برداشت بازش کرد
يه گاز ازش خورد بقیشو داد به من :|
ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ !
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ :
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ
***
پاسخ منطقی اکثر پدرهای ایرانی درمقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری :
۱) اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد :
آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی ؟
۲) اگر قبلاکسی آن کار را انجام داده باشد :
حالا هرکی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی ؟
***
روز اول مهر :
آیدا جوجو ===> مامور آب خوری !
نگار no pv ===> مبصر کلاس !
مهسا تک پَر ===> آنتن مدرسه !
نسیم خوشجله ===> انتظامات راهرو !
سارا خاصه ===> مسئول نمازخونه !
شادی دافی ===> خواندن دعای صف !
مونا wolf ===> بالای سَکّویِ مدرسه جهت انجام ورزش صبحگاهی !
***
مورد داشتیم یه نفر فامیلیش خبردار بوده
بعد تو دوران سربازی هر وقت فرمانده میگفت خبردار !
این یارو میگفت : حاضر !
فرمانده هم میگفت احمق با تو نبودم که... صاف بایست !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ از سرباز ها !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ به سرباز خبردار ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽرفته مرخصی
دیشب ساعت 2 رفتم عابربانک پول بگیرم
دکمه ی دریافت رو که زدم عکس یه قبر رو صفحه ی عابر بانک نشون داد :|
امروز رفتم به رییس بانک میگم :
آخه این چه وضعیه !! عکس قبر میاد رو عابر بانک
میگه :منظور عابر بانک این بوده که
ساعت ۳ نصفه شب پول از توی قبرم دربیارم بدم به تو…?!؟
الان یه خورده نشستم بهش فک کردم !!!
دیدم خیلی حرفش منطقی بود :))
دیشب دور همی نشسته بودیم
داشتیم تلوزیون میدیدیم یه دفعه یه بچه رو نشون داد که
پستونک تو دهنشه
بعد یهو دیدم دایی بنده خندش گرفت
گفتم چیزی شده؟؟
گفت یاد دوران بچگی تو افتادم ...
انگشت شصت پامو میکردم تو حلقت
چون شور بود خوشت میومد ساکت مبشدی !!!
من : 
سایر اعضای خانواده :
تعداد صفحات : 2
جوجولی دات سم