loading...
خــنده تـو خــنده
رامین آقایی بازدید : 49 یکشنبه 30 شهریور 1393 نظرات (0)

غصه نداره که تا چشم به هم بزنی ۹ ماه تموم میشه …

” زمزمه های پدر و مادر در غروب ۳۱ شهریور “

***

حلول ماه مهر

ماه اتمام خوابهای رویایی

شب بیداری های طولانی

بخور بخواب و بیکاری

گشت و گزار و عیاشی

بر شما خجستگان عزیزتر از جان ، تبریک و تسلیت باد

***

شما یادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن کتاب حل مساعل بود

از اختلاص هم جرمش بیشتر بود !

وقتی جوابا رو میخوندیم همه جوابا مثل هم بود

***

***

یادش بخیر لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب

بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت

توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت

***

یادش بخیر

در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !

***

یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :

یه برگه از کیفتون بیارید بیرون !

***

همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم

تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته

***

آخه من نمیدونم شادی های های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟

والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم

شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره

که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن

***

عاغا کصافط اینطوری نوشته میشه “کثافت”

گفتم یادآوری کنم بچه هایی که میرن مدرسه غلط املایی هاشونو گردن ما نندازن !

راستی عاغا هم آقا نوشته میشه !

***

یکی از جملاتی که در دوران مدرسه

از معلمین و مدیر و معاونیین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :

“پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون”

خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟

مگه هندونس ؟

***

اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم ،

از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون !

***

یادش بخیر غربت کلاس جدید

و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل !

***

یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که

زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!

افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه

از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود

***

من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که

اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !

***

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده

که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی

یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟

***

وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم

الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم

گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم

***

سلامتی اونی که همیشه یا بیرون کلاس بود

یا تو دفتر مدرسه فقط به عشق اینکه خنده رو لب دوستاش بنشونه

***

تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم

درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن …

***

برای با هم بودن بهانه زیاد است

بیا ما هم با هم باشیم

البته فردا سر کلاس !

***

" نــــظــر فــرامــوش نــشه "

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 79
  • بازدید ماه : 76
  • بازدید سال : 617
  • بازدید کلی : 4,971